جدول جو
جدول جو

معنی حد نداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

حد نداشتن
(لَ غَ / لَ)
بی نهایت بودن. بی حد بودن. مافوق حد و اندازه بودن. رجوع به حد به معنی اندازه شود:
حد زیبائی ندارند این خداوندان حسن
ای دریغا گربخوردندی غم غمخوار خویش.
سعدی.
این قبای صنعت سعدی که در وی حشو نیست
حد زیبائی ندارد خاصه بر بالای تو.
سعدی.
سخن پیدا بود سعدی که حدش تا کجا باشد
زبان درکش که موصوفت ندارد حد زیبائی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
حد نداشتن
بی نهایت بودن، بی حد، مافوق حد و اندازه
تصویری از حد نداشتن
تصویر حد نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ)
دنباله نداشتن: این باران پی ندارد، بطول نینجامد، عصب نداشتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از نشد نداشتن
تصویر نشد نداشتن
حتمی الوقوع بودن: این کار نشد ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جد داشتن
تصویر جد داشتن
سعی و کوشش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
محق بودن، سزاوار بودن، مستحق بودن، درخوربودن، شایسته بودن، راست گفتن، درست گفتن، منطقی برخورد کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
توان نداشتن، نیرو نداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی